تالار دیپلماتیک
امروز جمعه 92/11/11 ازطرف محل کار پدرت دعوت شده بودیم به تالار دیپلماتیک ، اولش خیلی خوب وآروم بودی یک ساعتی که گذشت شروع کردی به گریه کردن دقیقا تو همون ساعت اونجا پراز سوژه های خوشگل برای لذت بردن شما بود ولی من تمام تلاشم رو کردم که شما استفاده کنی اما فقط گریه میکردی مثلا پنگول اومده بود آقای اخشابی اومده بودند و خیلی گروههای خوب دیگه .اصلا نذاشتی ازت عکس بگیرم . این آقا هم که شما رو بغل کردند مربوط به گروه دستان هستند خیلی آقای مهربونی بود دید شما گریه میکنی شما روبغل کرد یک لحظه ساکت شدی و دوباره شروع کردی به گریه بعدش هم خوابیدی همه گروهها وسوژه های خوشگل که رفتند یعنی موقع ناهار بیدار شدی سوپت رو خورد...
نویسنده :
مامان منصوره
20:53